آتش غیرت بسوزد غیر را
https://shenoto.com/album/podcast/259542/آتش-غیرت-بسوزد-غیر-را-کعبه-را-بر-هم-زند-هم-دیر-را
داستان یازدهم:
آتش غیرت بسوزد غیر را کعبه را بر هم زند هم دیر را
جوون که بودم فکر میکردم چرا اکثر شرکت ها با استخدامهای خانوادگی مشکل دارند؟ یعنی افراد درجه یک خانواده نباید توی سازمان یا شرکت باشند؟
اون موقع خب توی شرکتهای کار میکردن که مثل خودم افراد جوون زیادی بودن و حتی بعضیاشون با همدیگه تو همون شرکت دوست شده بودند و قصد داشتم با همدیگه ازدواج بکنن اما از ترس اینکه این قانون شامل حالشون بشه که مثلاً زن و شوهر نمیتونن توی شرکت باشند این موضوع ازدواج رو به تعویق مینداختند و اقدامی براش نمیکردند.
البته این موضوع تو خیلی از بخشهای دیگه جامعه هم هست مثلاً من خیلی اون موقع که جوان بودم به این موضوع نگاه میکردن که چرا خیلی جاها مجردها رو شهروند درجه دو حساب میکنند؟ مثلاً برای اجاره خونه معمولاً به مجردها خونه اجاره نمیدن و اون یا همکارایی که تو محل کار داشتم برای اینکه از ارتباطشون خیلی مدیریت سازمان اطلاع پیدا نکنه مثلاً باید یواشکی برن کافه!
البته بعضی از شرکتها این قانون رو خیلی سفت و سخت ندارن و اعضای خانوادهها میتونن با همدیگه توی اون شرکت کار بکنن یا حتی در بعضی از شرکتها که خانوادگی هستند تعداد افرادی که جزو فامیل حساب میشن خیلی زیاد هم هست. اما معمولاً توی شرکت های که یه مقدار بروکراسی اداریشون جدی رعایت میشه این قانون هستش که از اقوام درجه یک نباید توی شرکت همزمان باشند، حالا بعضی جاها یه سری استثنا میزنن مثل اینکه اگر تو دو تا واحد مختلف کاری باشن اشکال نداره.
میخوام بگم که من برام خیلی این موضوع سوال بود و حس میکردم یه جورایی داره به حریم شخصی آدمها تجاوز میشه و به جای اینکه عملکرد افراد ارزیابی بشه و معیار استخدام باشه نسبتهای فامیلی درش دخیل میشه.
اما واقعیتش بعدش یک سری اتفاقات توی سازمانهای مختلف تجربه کردم که الان که دارم گفتگو میکنم به این نتیجه رسیدم که احتمالاً هزینه استخدام افراد فامیل یا اقوام درجه یک بیشتر از فایدهاش باشه.
چند تا از این مثالهایی که برای خودم اتفاق افتاده رو بگم براتون: توی شرکت ما زن و شوهری داشتیم که اتفاقا در دوتا واحد مجزا داشتن کار میکردند و به نسبت آدمهای خوب با عملکرد خوبی بودند اما واقعیت اینه که وقتی که از اینجا به منزل میرفتن حوادث محل کار رو واحدهای هم رو برای هم تعریف میکردند و حالا چالشهایی که بین همکارها پیش اومده بود ناخودآگاه به همسر منتقل میشد و خب خیلی به نظرم ظرفیت میخواست که همسر فرد، خودش رو درگیر چالشهای همسرش با همکارش نکند و متاسفانه در نهایت اتفاقی که افتاد این بودش که یکی از اون دو بزرگوار با مدیر بالا دستیش دچار چالش شد و به عنوان یک گزینه استعفا را انتخاب کرد و استعفای ایشون منجر به استعفای همسرش هم شد و این یک آسیب جدی به سازمان وارد کرد که دو نفر از دو تا واحد مختلف همزمان استعفا دادن!
البته استعفا تنها معضل نبود، قبلش یکی از معضل ها این بود که هر وقت خواستن مسافرت برن باز دوباره همزمان دو نفر از شرکت مرخصی میگرفتند. حتی موضوع رو میشه فراتر از زن و شوهر برد، شاید چون زن و شوهر خیلی ارتباطشون تنگاتنگ باشه حتی خواهر و برادر یا پدر و فرزند، مادر و فرزند و … اینها تجربیاتی بود که ما داشتیم مثلاً تجربه مشابهی که داشتن دوتا برادر توی شرکت ما کار میکردن و متاسفانه پدرشون به رحمت خدا رفت و پدرشان شهرستان بود و هر دو تا برادر برای مراسم تدفین، مراسم سوم و هفتم مجبور شدند که از تهران خارج بشن و همزمان یک بخشی از شرکت خالی میشه، این موضوع توی اتفاقاتی مثل عزا یا عروسی شاید خودشو خیلی بیشتر نشون بده اما واقعیتش اینه که یه نکتهای هم اینجا هست اونم اینه که این افرادی که استخدام میکنیم چقدر نقش کلیدی یا چقدر پست کلیدی توی شرکت داشته باشن؟
شرکتهای خصوصی با توجه به وضعیت اقتصادی و نابهنجاری که کشور داره، به سمت بیشترین بهرهوری با کمترین تعداد نیرو حرکت میکنند و با این حساب اکثر افرادشون کلیدی محسوب میشه و خب در نهایت خیلی شاید معنا پیدا نکنه که ما افراد کلیدی رو تو این شرکتها شناسایی بکنیم و هرچقدرم شرکتم کوچکتر میشه، افراد کلیدی تر درصدشان بیشتر میشه، اما هنوز خیلی سازمانهای بزرگ وجود دارن که بهرهوری پایینه که شناسایی افراد کلیدی و قطعا انجام برخی تمهیدات برای تعیین جایگزین یا جانشین پروری مهم میشه، که اگه یه روزی به هر دلیلی یکی از اون افراد از مجموعه خارج شد و به تبع اون حالا همسرش، برادرش یا خواهرش میخواستن از مجموعه خارج بشند آیا این افراد کلیدی هستند یا نه؟ آیا جانشینی دارند؟ جایگزینی دارند یا ندارند؟
البته یه مشکلی که هست اینه که وقتی که فردی خیلی کلیدی و حیاتی باشه برای یک شرکت پیدا کردن جایگزین و جانشین خیلی راحت نیست براش، یعنی اگر یه نفر تو همون سطح بخواد بیادش هم نیاز به این هست که هزینه بالایی براش صرف بشه و انگار شما یه فرد گرون قیمت رو یه کپی هم کنارش باید با همون هزینه ایجاد کنید و این یکی از چالشهاییه که باید بهش فکر کرد.
وقتی من همه اینا رو کنار هم میگذارم میبینم که ظاهرا هزینه استخدام افراد قوم و خویش توی مخصوصا مشاغل کلیدی خیلی زیاده یعنی ریسکش در واقع بالاست.
از این که بگذریم کسب و کارهای خانوادگی که دیگه معضلاتش به نظرم خیلی بیشتر میشه یعنی وقتی که مالک یه مجموعه یک خانواده باشند و نشه روابط کاری رو با روابط خانوادگی به خوبی تفکیک کرد یه سری انتظاراتی پیش میادش که از جنس انتظارات فامیلی در محیط کار است.
مثلاً من تجربه که داشتم تو یک سازمان کار میکردم که کاملا خصوصی بود. یک خانواده بود و درش دو تا برادر با همدیگه شراکت میکردند و برادرها از هم انتظار برادری داشتند در صورتی که در محیط کسب و کار مدرن شریک با برادر متفاوته. توی خونه برادرند اما توی محیط کار دیگه با هم شریک هستند و باید آداب شراکت را به جا بیارین و چون نتونسته بودن این موضوع رو تفکیک بکنند مدام سوءتفاوتی ایجاد میشد و همون رابطه برادریشون هم دچار خدشه شده بودش.
میخوام بگم که نظر من اینه که تا جایی که امکان داره سعی بکنیم روابط خانوادگی رو وارد محیط کار نکنیم و تا جایی که میشه افراد رو با کمترین رابطه خانوادگی یا فامیلی تو یک شرکت استخدام بکنیم، با اینکه مزایایی داره اما تجربه من میگه که معایبش بیشتر خواهد.
#داستانهای_منابع_انسانی #داستان #منابع_انسانی #مقدمه #معرفی #علیرضا_کشتگر #ساختار_سازمانی #گریدینگ #شغل #شاغل #جذب #استخدام #رزومه #تحلیل_داده #مدیریت_عملکرد #نگهداشت #جبران_خدمات #حقوق #بیمه #آموزش #توسعه نگرش_سنجی #جامعه_پذیری