پیش درآمد
https://shenoto.com/album/podcast/252312/پیش-درآمد
داستان صفر:
برای معرفی خودم یه خورده به گذشته در دوران تحصیل دبیرستانم برمیگردم در اون دوران برای انتخاب رشته از ما یک آزمون گرفته میشد که بر اساس تیپ شخصیتی و استعدادمون به ما پیشنهاد میشد که احتمالاً در کدوم مسیر آموزشی ما موفقتر خواهیم شد در اون زمان خروجی آن آزمون برای من این بود که اگر من رشته تجربی را انتخاب بکنم احتمالاً آدم موفقتری در آینده خواهم بود اما اون مدرسهای که من در آن تحصیل میکردم فقط رشته ریاضی داشت و از اونجایی که من دلم نمیخواست از دوستام جدا بشم و والدینم هم تصور اینو داشتن که اون مدرسه، مدرسه خیلی خوبیه و درس من هم تو ریاضی بد نیست تصمیم بر این شد که من در رشته ریاضی ادامه بدم.
تو همون مدرسه ما یه رسمی داشتیم به اسم کار گروهی که بعد از ساعت رسمی مدرسه تو یک فضا غیر کلاس مثل نمازخونه یا آمفی تئاتر بچهها با همدیگه جمع میشدند و افرادی که درسشون بهتر بود با افرادی که ضعیفتر بودند درسهایی که از معلمها یاد گرفته بودند رو به اشتراک گذاشتن و من هم چون دانش آموز معمولا خوبی بودم جزو افرادی بودم که بیشتر یاد میدادن تا یاد بگیرند و تو همون زمان حس کردم که من از اشتراک گذاری چیزهایی که میفهمم با دیگران خیلی لذت میبرم. یک نمونش توی موضوعات سفر، من معمولا دوست ندارم به جای تکراری سفر بکنم تنها دلیلی که من رو تشویق میکنه که یه جای تکراری برم اینه که یک سری همسفر داشته باشم که اونها اونجا رو ندیده باشن و من به عنوان تورلیدر برم یافتههای قبلیمو با اونا به اشتراک بذارم.
یک موضوع دیگه که تو دبیرستان من خیلی باهاش وقت گذروندم ورزش و به خصوص بسکتبال بود. من عاشق بسکتبال بودم و انقدر بسکتبال بازی کردم که تقریبا تبدیل شدم به بهترین بازیکن بسکتبال مدرسه.
اینایی که دارم توضیح میدم در آینده من تاثیر داره و سعی میکنم این پازل رو تو ذهن شما هم یه خورده مرتب بکنم.
من بعد از اینکه از دبیرستان فارغ التحصیل شدم به خاطر اینکه در رشته ریاضی فیزیک درس خونده بودم در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در دانشگاه دولتی تهران رشتههای مهندسی خوندم و بعدشم در یک شرکت مهندسی مشاور شروع کردیم به کار فنی کردن.
در حین پروژههایی که انجام میدادیم مسئولیت هماهنگی بعضی از کارها به عهده من افتاد و تعامل من با بقیه کارمندان و همکارانم بیشتر شد و در اون دوره حس کردم که من خیلی حال آدمها برام موضوعیت داره، که آدمها خوشحال باشن؛ از من دلگیر نباشند و اگر احیاناً کدورتی هست برم باهاشون حل بکنم و اونجا بود که یه دفعه این جرقه خورد که اون دورانی که به من پیشنهاد رشته تجربی رو داده بودند شاید به این دلیل بود که اگر من در آینده پزشک میشدم و دوست داشتم که حال آدمها را از نظر جسمی و فیزیکی خوب بکنم و حالا که الان این امکان برام مهیا نیست میتونم حداقل از نظر روحی و روانی آدمها رو ساپورت بکنه.
یه صفحه اینستاگرامی تقریباً ۱۰ سال پیش باز کردم که از ۱۰ سال پیش تقریبا هیچ عکسی توی اینستاگرامم بارگذاری نکردم و فقط دست نوشته با خط خودم بارگذاری کردم و دیدم توی نوشتن خیلی آدم ضعیفی نیستم و میتونم کم کم توش پیشرفت بکنم. نوشتههام یواش یواش باز از جنس همون اشتراک یافتههام بودش همون چیزی که گفتم خیلی بهش توی کار گروهی علاقه نشون داده بودم.
بعد از یه مدتی همون بچههای دوران دبیرستان گفتن بیایم دوباره با همدیگه بسکتبال بازی کنیم و سالها از اون دوران اوج من گذشته بود و من وقتی برگشتم دوباره به زمین بسکتبال دیگه اون آدم سابق نبودم دیگه بهترین بازیکن زمین نبودم و دیگه اون لذتی که از بسکتبال میبردم رو نمیبردم. اونجا بود متوجه شدم که من فقط از کارهای خیلی لذت میبرم که توشون خیلی خوبم و سعی کردم توی زندگیم پیدا بکنم که من تو چه کاری خوبم.
کم کم حس کردم من تو کار منابع انسانی خوبم اما تحصیلات و دانشی راجع بهش نداشتم، پس تصمیم خودمو گرفتم و بعد از ۱۰ سال کار از اون مجموعه جدا شدم و شروع کردم دورههای آموزشی منابع انسانی دیدم و به عنوان کارشناس منابع انسانی تو این حوزه کار کردم؛ و چون علاقه داشتم و میدونستم من تو چیزی که دوست دارم میتونم پیشرفت بکنم خیلی سریع پیشرفت کردم و خدا رو شکر الان مدیر توسعه سرمایه انسانی یک کارگزاری هستند که خیلی از کار خودم راضی ام.
اینا رو توضیح دادم برای اینکه یه خورده من رو بشناسین و بدونین که چی شد که من اصلاً وارد فضای منابع انسانی شدم و الان میخوام یافتههای خودم رو توی منابع انسانی، یعنی چیزهایی که خودم دیدم رو با شما به اشتراک بزارم چون یکی از لذتهام همونجوری که قبلا براتون توضیح دادم به اشتراک گذاری.
اما چرا اصلاً اسم این پادکستو گذاشتم داستانهای منابع انسانی: باور دارم که یکی از مهمترین اختراعات بشر زبان بوده. از وقتی که بشر تونست زبان رو اختراع بکنه تونست ذهنیات خودش حتی انتزاعیات ذهنش رو به هم نوع خودش منتقل کنه و این اشتراک گذاری باعث پیشرفت سریع انسان نسبت به بقیه موجودات در جهان شدش و به تبع زبان کم کم خط اختراع شد و مکتوبات از دوران کهن به ما رسیده که اکثرا در قالب داستانه؛ یعنی داستان گویی یکی از ابزارهای بشر برای انتقال مفاهیم بود و اگر نگاه بکنیم خیلی از داستانها حول عناصر طبیعی و حیوانات بود؛ شاید یه دلیلش این بوده که جهانبینی بشر در اوایل بیشتر در راستای شناخت دنیا و توصیفش بود اما کم کم هرچقدر به دوران اخیر نزدیک میشیم این جهانبینی به دلیل اهمیت فرد و یا همون اومانیسم به سمت تسلط بر جهان میره چون انسان خودش رو مهمترین موجود دنیا شناخت و این حق رو برای خودش قائل شد که بر دنیا و بقیه موجودات مسلط بشه و در حین صنعتی شدن دنیا کم کم عملکرد انسانها تبدیل شد به مهمترین خصوصیت هر فرد. هر چقدر بهرهوری و خروجی یک فرد بیشتر بود قطعاً در این پیشرفت و تسلط انسان بر جهان نقش بیشتری داشت و این موضوع کماکان توی محیطهای کاری ما ادامه داره.
خیلی وقتا ممکنه دیده باشین که کارمندی داره با مدیر خودش صحبت میکنه راجع به موضوعی و بعد از چند دقیقه مدیر میگه خب دیگه زیاد داستان تعریف نکن برو سر اصل مطلب! در صورتی که من فکر میکنم ما باید به گذشته خودمون برگردیم و اتفاقاً داستانهای افراد رو بدونیم.
عزیزانی که تو بخش منابع انسانی به صورت تخصصی کار میکنند میدونن که فرایندهای منابع انسانی بسیار متعدد و بعضیاش برای اکثر آدمهایی که حتی تو این حوزه مشغول نیستند هم آشناست مثل استخدام، مثل مدیریت عملکرد، توسعه و آموزش و… همه این فرایندهای یک بخش سخت داره و یه بخش نرم که من فکر میکنم در بخش نرمافزاریش ما لازم داریم که داستانهای آدمها را بدونیم تا بتونیم ببینیم که چه مسیری اون فرد طی کرده که الان تو این نقطه وایساده و این موضوع براش تبدیل به یک چالش شده یا این ارتباط با همکار یا مدیرش تبدیل به چالش شده و بتونیم در راستای حمایت از اون فرد بهش کمک بکنیم.
این توضیحات مختصر من بود تو این اپیزود برای اینکه شما متوجه بشین که چرا من اسم این پادکست رو گذاشتم پادکست داستان های منابع انسانی تا داستانهایی که از نگاه خودم دیدم چه در خصوص کارمندان، چه در خصوص مدیرانشون با شما به اشتراک بذارم. خودم مطمئنم که از این اشتراک گذاری لذت میبرم، امیدوارم این اشتراک گذاری برای شما هم لذت بخش باشه و به شما هم کمک بکنه که تو محیط کار از کارتون بیشتر لذت ببرید و زندگی رضایت بخشتری داشته باشید به امید دیدار همتون.
#داستان #منابع_انسانی #مقدمه #معرفی #علیرضا_کشتگر #ساختار_سازمانی #گریدینگ #شغل #شاغل #جذب #استخدام #رزومه #تحلیل_داده #مدیریت_عملکرد #نگهداشت #جبران_خدمات #حقوق #بیمه #آموزش #توسعه نگرش_سنجی #جامعه_پذیری